کد مطلب:211380 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:106

توصیف شهرستانی از امام صادق
و هو ذو علم غزیر فی الدین و ادب كامل فی الحكمة و زهد بالغ فی الدنیا و ورع تام عن الشهوات و قد اقام بالمدینة مدة یفید الشیعة المنتمین الیه و یغیض علی الموالین له اسرار العلوم ثم دخل العراق و اقام بها مدة ما تعرض للامامه قط و لا نازع احدا فی الخلافه و من غرق فی بحر المعرفه لم یطمع فی شط و من یعلی الی ذروة الحقیقه لم یخف من حط و قیل.

من انس بالله توحش عن الناس و من استانس بغیر الله نهبه الوسواس و هومن جانب الاب ینتسب الی شجرة النبوه و من جانب الام الی ابی بكر رضی الله عنه [1] .

می گوید: جعفر بن محمدالصادق یك شم و غریزه علمی داشت كه در دین و ادب به حد كمال رسیده بود در حكمت و پارسائی و زهد و ورع و تقوی به كلی از شهوات دور بود - او در مدینه مدتها بساط علم را گسترد و دوستانش اطرافش را داشتند علم و معرفت اندوختند - اسرار علوم را می دانست و دقایقی از علوم كلی داشت پس از آن به عراق آمد و مدتی بدون معارضه بساط علم و دانش و تدریس و تعلیم را گسترد و كسی معارض او در پیشوائی و سیادت و روحانیت نبود و با احدی در این مدت درباره خلافت نزاع نكرد. مستغرق دریای معارف و فرهنگ بوده و به قدرت علمی خود با گروهی از شاگردانش راه كمال را می پیمود و از او است كه می گفت:

كسی كه با خدا مأنوس باشد از مردم می گریزد و كسی با خلق مأنوش شود از خدا دور می گردد امام صادق علیه السلام از طرف پدر به شجره نبوت می رسید و از طرف مادر به ابوبكر ره می پیوندد.

این كلام عبدالكریم شهرستانی است و از این سخن معلوم می شود كه در مدت چهار سال خلافت سفاح امام صادق علیه السلام در كوفه بساط علم و دانش را گسترد و ابدا توجهی به مقام خلافت و نظری به منصب نداشت و در كار خود و روش پرورش نفوس زكیه بود - در كوفه نه تنها او معارض خلافت سفاح نبود كسی هم نبود كه قدرت معارضه با امامت و سیادت و روحانیت او داشته باشد سفاح هم چون یقین داشت كه جعفر بن محمد رقیب خلافت او نیست كمال احترام را نمود و با توقیر و تعظیم او را به مدینه برگردانید و خودش هم درگذشت.



[ صفحه 209]



اما منصور كه روی كار آمد بر حسب فطرت پلید و ناپسند خود شروع به سخت گیری و مشكلتراشی كرد و از ترس و بیم جان و مقام خود دست به كشتارهای شگفت آمیز دلخراش زد بسیاری از سادات را كشت و بارها در مقام كشتن امام صادق علیه السلام برآمد در حالی كه او مكرر امتحان كار خود را داده بود كه در خور مقام این ریاست و خلافت نیست معذلك باز منصور از ترس خود مزاحمت می كرد و نگذاشت این بساط گشوده باشد مردم را از اطراف امام صادق علیه السلام پاشید و او را تحت نظر گرفت و چند بار به عراق احضار نمود و دشنام داد - و این ده سال اخیر زندگانی امام صادق علیه السلام را به انواع عذاب و شكنجه زجر و ضجرت اذیت كرد.

امام صادق (ع) با همه آن سختی ها و عذاب ها باز به كار خود ادامه داد چون نمی گذاشت در خانه بنشیند به تدریس معارف بپردازد می آمد درب خانه می نشست باز هم جاسوسان سلیمان حاكم مدینه او را راحت نمی گذاشتند و اشخاص به عنوان پیشه ور دوره گرد مانند خیارفروش و غیره برای فروش می آمدند و در خفا و آهسته مسائلی می پرسیدند و می رفتند.

امام صادق (ع) نشر فرهنگ و ابلاغ معارف دین را بر هر مقام و منصبی ترجیح می داد و منظورش بالا بردن سطح افق فكر و معارف بشر بود و در این منظور از هیچ گونه فداكاری دریغ نداشت تا با یك مصائبی مواجه گردید و از جهان درگذشت.

پس از او امام ابوالحسن موسی بن جعفر (ع) شروع به نشر علم نمود و آن مشكلات تشدید یافت معذلك لقب عمومی «عالم» گرفت و به هر نحو میسر بود نشر علم كرد تا از جهان درگذشت بعد از او هم امام رضا مأمور نشر دین بود و با آنكه مأمون او را انتخاب كرد معذلك انتخاب او را برای همین بود كه اشتغالات سیاسی مانع تماس با مردم و نشر معارف و گستردن بساط علم و فضل شود.

فقط دو سال یا بیشتر این فرصت دست داد كه امام در حضور مأمون به احتجاجات ورد شبهات بپردازد - به شرحی كه در كتب مربوطه در شرح زندگانی امام رضا علیه السلام مفصل نوشتیم.

بنابراین علوم و فنون حضرت صادق علیه السلام هم آنطور كه باید توضیح داده شود نشد و به اجمال ماند و پس از امام رضا علیه السلام سه امام دیگر كه عمرشان چون گل كوتاه بود فرصتی برای ادامه آن علوم نیافتند و لذا پس از زمان غیبت علماء و بزرگان با توجه به سابقه لسان صدق و عظمت علمی او مراجعه به اخبار و علوم و فنون تعلیمی امام صادق علیه السلام شد و روش پرورش آن حضرت



[ صفحه 210]



كه عمیق ترین و صحیح ترین و كاملترین مكتب های جامع علم و تربیت بود سرمشق قرار گرفت و مذهب اسلام به نام جعفری شهرت یافت.


[1] كتاب الملل و النحل چاپ لايپزيك.